وقتی باهم اشنا شدم من ۲۵ و اون ۳۳ سالش بود،یروز اومد پی وی و گفت ک عکس پروفایلمو ک دوسال پیش فقط یبار باهم چتیده بودیم رو نگه داشته و ازونروز درد و دل کردن من باهاش شروع شد اسمش امیده،اون زمان من عاشق یپسر دیگه ای به اسم احسان بودم و مدام از حرفا و خاطراتی ک از احسان داشتم میگفتم
امید میگفت دوسم داره و قصدش ازدواجه ولی من همش حرف احسانو میزدم،بدون اینکه احسان رو دیده باشه رو دور رقابت باهاش قرار گرفت ،رفت بدنسازی و پاترول خرید تا از احسان کمتر نباشه
ولی بنظر من همچنان احسان خیلی رمانتیکتر و جذابتر و بخشنده تر بود
تا اینکه چندشب پیش باهم صحبت کردیم و گفت خودت نخاستی وگرنه ماباهم خوشبخت میشدیم،دوباره ک فکر کردم دیدم امید تا الان چیزی واسم کم نذاشته،رمانتیک نیست ولی هرموقع بیرون رفتیم ولخرجی کرده و یا هرموقع خاستم پای صحبتام نشسته
۱۴ روز شهرخودشونه و ۱۴ روز میره جنوب شرکت نفت،یروز تصویری باهم صحبت میکردیم،سرکار بود و شب قبلش هم تا ساعت ۲ داشت با من چت میکرد،صبح زود بیدار شد و دوباره وقت استراحت ظهرش رو بامن گذروند و نتونست استراحت کنه،موقع صحبت پاش گیر کرد و زمین خورد و یهو عصبانی شد و گفت دگ دوست ندارم و اینا،اصا من از کجا مطمئن باشم وقتی میام ۱۴ روز جنوب تو با احسان نیستی،باهم همونموقه کات کردیم
جفتمون تو یسایت همسریابی عضو هستیم و هرشب انلاین میشیم اونجا،من یه پیج فیک ساختم و عکس یه دختر خوشگل گذاشتم و اون سریع اکی داد و گفت قصدش ازدواجه ولی الان نمیاد خاستگاری ،همونموقع بلاکیدم و اینا
درسته ک ما هیچوقت بهم تعهد نداشتیم و حتی اونم از من نخاسته ک بهش تعهد داشته باشم ولی دگ بهش اعتماد ندارم،با اینکه بعد از اشنایی با اون من با احسان قرار میزاشتم و به امید میگفتم ولی دگ فکر میکنم امید یه ادم خیانتکاره،چون من هیچوقت حرف ازدواج رو نزدم ولی اون ک همش شعارشو میداد ....
البته خاهرش منو میشناسه و اونم خاهرای منو میشناسه